کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم




















Blog . Profile . Archive . Email


حرفهای از جنس دلتنگی

کسی دیگر نمی کوبد در این خانه ی متروک ویران را
کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم
و من چون شمع میسوزم و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند
و من گریان و نالانم و من تنهای تنهایم
درون کلبه ی خاموش خویش اما
کسی حال من غمگین نمی پرسد
ومن دریای پر اشکم که توفانی به دل دارم
درون سینه ی پر جوش خویش اما
کسی حال من تنها نمی پرسد
و من چون تک درخت زرد پاییزم
که هر دم با نسیمی میشود برگی جدا از او
و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند



نظرات شما عزیزان:

عباس نيكنام
ساعت18:19---9 اسفند 1389
دوست عزيزم سلام
از اينكه فهميدم تصادف كردي خيلي ناراحت شدم. ولي دوست عزيزم من هم مثل شما البته من بخاطر شايد گناهكاري خودم يك مشكل اساسي و ضربه كاري توي زندگيم خوردم تا حدي كه كم مانده بود زندگي ام را از دست بدهم و استغفرالله خودكشي كنم . اما خدا را دوباره از نو شناختم و با كمك گرفتن از او آرام آرام ميخواهم زندگيم را سر و ساماني بدهم و از اين وضعيت بيهودگي مطلق بدر آيم. دوست عزيزم بدان كه در تمامي كارهاي خدا حكمتي نهفته است كه از نظر ما غير قابل ديد است.
اميدوارم خداي خوب و مهربان به حق آبروي حضرت فاطمه زهرا (س) نعمت سلامتي دوباره را به شما عطا كند و همه گرفتاران را از گرفتاري برهاند.
وقت كردي به من هم سر بزن.
قربانت
عباس


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در دو شنبه 9 اسفند 1389برچسب:,ساعت 12:13 توسط بایرام و سمیه| |


Power By: LoxBlog.Com